آن روز که اوّلِ نوروز بود

مادرم، جان و دلم
آن روز سه شنبه اوّل فروردین 1402 مصادف با 21.03.2023 بود. آری اوّلین روز از نوروز. آخرین هدیۀ  نوروزی ام رسید. نه از چادرنماز گلی خبری بود و نه از لوکا و اریس و باسلوق و سوجوق. امسال هدیه ات به جای شعف و شادی، مرا گریاند. با دیدن حلوای چهلم و قرآن ات که هدیۀ پدر بود و چادرنماز نه گلدار بلکه سرمه ای رنگ با خال های سفید، به سختی گریستم. نه شماره تلفنی بود و چت و فیس تایم ات که زنگی بزنم و با خوشحالی خبر دهم که مادرم هدیه ات رسید و تو با لحنی خوشحال بگویی نووووش جانتان. باید عادت کنم به نبودنت. امّا این بسیار سخت است.
مادرم، مهربانم، مهربانترم، مهربان ترینم، دل و جانم، راستی چقدر سخت و طاقت فرساست داغ تو بر دل داشتن.
*
سایت قایاقیزی
http://gayagizi.com/blog/

در رثای مادرم

دیندیرمیون قان آغلارام
آنام، مهربانیم گئدیب
بوینو بوکوک بیر بلبلم
گولوم گولوستانیم گئدیب
هجران اوتوندا یانیرام
روحوم، بوتون جانیم گئدیب
اوددا یاندی افغانیمدان
بیلدی کی جانانیم گئدیب
دیندیرمیون آغلیر کؤنول
جاندان شیرین جانیم گئدیب
شهربانو( قایاقیزی)
( 1401.11.04 / 2023.01.24 )
*